English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (581 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to clean arives U رودخانه ایی را لاروبی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dredges U لاروبی کردن
dredged U لاروبی کردن
dredge U لاروبی کردن
drags U سخت کشیدن لاروبی کردن
dragged U سخت کشیدن لاروبی کردن
drag U سخت کشیدن لاروبی کردن
afflux U خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
up the river U سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
liman U خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
cleaning of an underground waterchannel U لاروبی
dredging U لاروبی
dredging work U لاروبی
to fall down the river U باجریان رودخانه حرکت کردن
hedge hog U ماشین لاروبی ادم ناسازگار
ladder dredge U لاروبی که دلولههای انرازنجیرمانند نردبان می گرداند
jetties U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
jetty U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
river U رودخانه
rivers U رودخانه
river gravel U شن رودخانه
river line U خط رودخانه
glacier U رودخانه یخ
glaciers U رودخانه یخ
river clay U گل رودخانه
rever U رودخانه
an open river U رودخانه باز
river line U خط ساحل رودخانه
alpheus U رب النوع رودخانه
conferva U علف رودخانه
potamology U مبحث رودخانه ها
strand U لایه رودخانه
river bed U بستر رودخانه
river beds U بستر رودخانه
head stream U سرچشمه رودخانه
headwater U بالادست رودخانه
low water U فروکش اب رودخانه
levee U کناره رودخانه
lethe U اب رودخانه بزرخ
river banks U ساحل رودخانه
river bank U ساحل رودخانه
upstream U بالای رودخانه
riparian U ساحل رودخانه زی
river mouth U دهانه رودخانه
bottom ice U یخ کف دریاچه یا رودخانه
streamed U رودخانه ابراهه
ostiary U دهانه رودخانه
stream U رودخانه ابراهه
streams U رودخانه ابراهه
along the river U درامتداد رودخانه
by water U از راه رودخانه
the river karoon U رودخانه کارون
the karoon river U رودخانه کارون
euphrates U رودخانه فرات
stethe U ساحل رودخانه
fork of ... river U شاخه رودخانه ...
river profile U نیمرخ رودخانه
river trip U مسافرت رودخانه ای
water system U رودخانه و شعبات ان
strands U لایه رودخانه
riverbed U بستر رودخانه
riverine U سواحل رودخانه
bight U پیچ رودخانه
riverward U بطرف رودخانه
river trip U گردش رودخانه ای
ferryboat U قایق عبور از رودخانه
keelboatman U کرجی بان رودخانه
forced crossing U عبور اجباری از رودخانه
ferryboats U قایق عبور از رودخانه
chute U شیب تند رودخانه
sluggish stream U رودخانه با جریان کند
spanning U پل زدن روی رودخانه
niagara U رودخانه و ابشار نیاگارا
near bank U ساحل نزدیک رودخانه
basin U حوزه رودخانه ابگیر
basins U حوزه رودخانه ابگیر
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
inland navigation U کشتی رانی در رودخانه ها
deliberate crossing U عبور با فرصت از رودخانه
styx U رودخانه عالم اسفل
fluvial U زیست کننده در رودخانه
basin area U حوزه ابریز رودخانه
keelboat U قایق پهن رودخانه
fluviatic U پیداشده رودخانه رودخانهای
chutes U شیب تند رودخانه
naiad U حوری موجددریاچه رودخانه
spans U پل زدن روی رودخانه
excavation in river bed U خاکبرداری در بستر رودخانه
riparian U وابسته بکنار رودخانه
riparian U حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
upstream U مخالف جریان رودخانه
riverain U ساکن ساحل رودخانه
river bed level U تراز بستر رودخانه
upstream U بالادست جریان رودخانه
spanned U پل زدن روی رودخانه
span U پل زدن روی رودخانه
river basin U ابگیر یا حوضه رودخانه
bank effect U اثر کناره رودخانه
levee U دیواره ساحلی رودخانه
white water U ابشارهای کوتاه رودخانه
hasty crossing U عبور تعجیلی از رودخانه
bayou U شاخه فرعی رودخانه
eyot U جزیره کوچک در رودخانه
head water U بالای رودخانه بالارود
head water U قسمت بالادست رودخانه
navigation river U رودخانه قابل کشتی رانی
bed building stage of river U تراز سطح متوسط اب رودخانه
palisades U صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
cess U سرازیری کنار رودخانه وغیره
river forcasting U پیش بینی جریان رودخانه
whitewater racing U مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
summer bed of a river U بستر تابستانی رودخانه مسیل
strath U بستر پهن مسیر رودخانه
fluviomarine U درست شده رودخانه ودریا
fluviatile U نهری زندگی کننده در رودخانه
haugh U زمین رسوبی کنار رودخانه
he put me across the river U مرا بدانسوی رودخانه برد
hurst U جای کم عمق در رودخانه یا دریا
detritus U مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
palisade U صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
dragsman U لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
fairways U قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fairway U قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
staff gauge U اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
rhenish U شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
fluviometer U الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
ice mining U انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
holm U زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
fluviograph U الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
logjam U انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
riffled U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
The teo countries are separated by this river. U این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
riffles U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffling U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
wharf U لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
camp-shedding U [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
gorge portion U محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
effective snow melt U برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
watersheds U منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
watershed U منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
wharfs U لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharves U لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
riffle U کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
live lining U ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
How long is the River Nile? U طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
riparian rights U حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
sandbar U جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
nilometer U الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
holm U جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
gauging station U ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
bank protection U حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
riparian law U قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
base flow U مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
estacade U سدی که ازتیرهاوپایههای چوبی در رودخانه یادریابرای بستن راه
gauging section U مقطعی از کانال یا رودخانه که عمق اب یا سرعت اب اندازه گیری میشود
terrigenous U تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
alluviation U رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
acheval U ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
estuaries U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
estuary U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
ferrybridge U کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
snag boat U کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
caisson U اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
The Pied Piper of Hamelin U نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferryboats U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboat U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
The Pied Piper of Hamelin U فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
period of concentration U در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
lockman U بند یا سد رودخانه بند بان
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com